[متن آهنگ «یه سرم به ما بزن» از امیر تتلو]
[مقدمه]
خیلی وقتا میشه از تنهایی به کوه رسید
یه کوه صبر، یه کوه سبز، نمونش همین الآن
مث اون کوهی از دور سبزه
ولی کلی سیاهی و مور و ملخ تو خودش جا داده
و پر از زوزه ی گرگ و ناله ی کفتار
از دور بهت لبخند میزنه
اون از تو خون گریه میکنه و
تو از دور سبز میبینی
پس ببین یه سری چیزا از دور سبزه
ولی از تو قرمزه و سیاه
یه وقتا دوری باعث میشه فقط لبخندمو ببینی و
دردام غمگینت نکنن
وگرنه من همین الآنش ، همین الآن
[قسمت یک]
همین الآن قلبِ من تند میزنه
اسمت که میاد تو خودت شعری و آهنگِ منی
آخ چقد دلم گرفته، تو کجایی که باهام حرف بزنی
همین الآن حالتام عوض میشه
بحثت که میشه حرکاتم عصبی
تو خودت دینی و ایمون
تو خدایی خودت اصل و نسبی
[همخوان]
یه سرم به ما بزن بذار یه دو روز هم بد بگذره
تو که میدونی وقتی هستی حالِ من بهتره
تو که میدونی هنوزم خودمم در به درت
یه دو روز هم بذار من باشم اصلاً دردسرت
یه سرم به ما بزن بذار یه دو روز هم بد بگذره
تو که میدونی وقتی هستی حالِ من بهتره
تو که میدونی هنوزم خودمم در به درت
یه دو روز هم بذار من باشم اصلاً دردسرت
یه دو روز هم بذار من باشم اصن دردسرت
یه سرم به ما بزن بذار یه دو روز هم بد بگذره
[پل]
تو تکمیل اون جمله که گفتم
دوری باعث میشه فقط لبخندمو ببینی
باید بگم که واقعا
برای رسیدن به هدف و ساختنِ آینده
بعضی وقتا راه ها بدجوری ترسناک میشه و من
ترجیح میدم جاهای خطرناک، عزیزمو نبَرم
آدم وسط یه مشت دزد و وحشی
الماسشو نمیذاره رو میز
میدونی، هر چی یه چیز مهم تر باشه
موندنِ پیشش سخت تره
اه
[قسمت دو]
من از همه بُریدم از همه کلاً
چپیدم تو اتاق لامصب خودم
بسمه دوییدن از همه پُرم
به چشمم همه آدما مسخره شدن
من خودم پُر معضلم
ولی خب دارم مسئله تو رو هم
من خودم دوس ندارم
تو ساکِ باشگاهم یه دونه اسلحه کنم
خودم که مقصدم بن بسته
خراب نمیکنم مقصد تو رو هم
آره خودم خواستم تنها باشم
چون یه کمی خستمه گلم
خسته اَ این شب بیداریا
خسته از این کوفتگیا
خسته اَ این زهرِ ماریا
بذار حالم خوب شه بیا
آخه دوس ندارم فازِ بد بدم
منو اینطور ببینی
میزت بد جائیه الآن اصلاً
خوب نی این دور بشینی
ولی خب هر ازگاهی هم
یه سَرم به ما بزن
یه طرف اگه نبودِ تو باشه
یه طرف جنازه من
من بی تو یه شیرِ مریضم و
اشک نمیشه نریزم
تو این مدت نبودنِ تو
هر شب یه نیش به من میزد
یه سَرم به ما بزن
بذار تموم بشه توهماتم
تو واسه من یه فرشته ی پاکی
ولی خب منم خداتم
[همخوان]
یه سرم به ما بزن بذار یه دو روز هم بد بگذره
تو که میدونی وقتی هستی حالِ من بهتره
تو که میدونی هنوزم خودمم در به درت
یه دو روز هم بذار من باشم اصلاً دردسرت
یه سرم به ما بزن بذار یه دو روز هم بد بگذره
تو که میدونی وقتی هستی حالِ من بهتره
تو که میدونی هنوزم خودمم در به درت
یه دو روز هم بذار من باشم اصلاً دردسرت
[پل]
تهِ تابستون که میرسه ، حتی دلِ دریا میگیره
از اون همه آرامش و گرما
که قراره تبدیل بشه به طوفان و سرما
خب دریا که من باشم
ماهی های توش میشن تیکه های قلبم و
ماهیا باید بدونن، دریا همیشه دریاست
حتی اگه تابستون باشه ، حتی اگه زمستون
حتی اگه یه سری از ماهی هاش بمیرن
دریا همیشه دریاست
[قسمت سه]
دلِ من دریاییه ، تو بزن ماهیاشو زنده بکُش
بزن یه زخمِ درشت
تو بزن مرجانشو جر بده و بنداز جلوش
تو درار مروارید از صدفشو بهم بده فحش
دلِ من زندون داره، تو بزن میله هاشو خم بکنش
تو بزن نیش به من و، بعد بکن عشق
یا اصاً چیزی نگو ، چشات میگه حرفو خودش
طبیعیه بخوریم من و تو چشم
تنِ تو قفلی داره قفل به رو هر کی وا نکن
بیرون که میری خودتو، خب انقده زیبا نکن
قشنگیات مالِ منه ، چشم غره هات مالِ همه
دلم میخواد که تو تُنگِ تو ، دل از دریا بکَنه
بدنت پاکه تو این پاکیو دست خورده نکن
تو تنت روح داره ، تووشو پُرِ مُرده نکن
گرمایِ تو مالِ منه ، حرارتِ من برا تو
هنوز تو داری واسه من ، طراوت اولتو
همین خونه با تو بهشته
بی تو پُر حسِ لجن و گه
همین فردا نه همین الآن
من همین الآن میخوامت عجله کن
یه کمم به ما برس که بد شدیم تو این دردا پیر
یه سَر هم به ما بزن که شاید باشه فردا دیر
[همخوان]
یه سرم به ما بزن بذار یه دو روز هم بد بگذره
تو که میدونی وقتی هستی حالِ من بهتره
تو که میدونی هنوزم خودمم در به درت
یه دو روز هم بذار من باشم اصلاً دردسرت
یه سرم به ما بزن بذار یه دو روز هم بد بگذره
تو که میدونی وقتی هستی حالِ من بهتره
تو که میدونی هنوزم خودمم در به درت
یه دو روز هم بذار من باشم اصلاً دردسرت
[پل]
حالا همون کوهه که گفتمو
میخوام بهش یه کم زوم تر نگاه کنیم
همون کوهو تو دلشو که بکَنی
به معدن طلا میرسی و
هر چی تو تاریکی تونلت بیشتر فرو بری
طلاها بیشتر و هر چی شب تاریک تر باشه
ستاره ها پُر نور تر میشن
میدونم که بزرگترین مشکلِ آدم ترس از تنهائیه
اما گَنجی که دنبالش میگردی
تو همون غاریه که از رفتنِ توش میترسی
[قسمت چهار]
روبروم راهِ شبه، پشتِ سر دره ی گرگ
رو لبم باز دوباره مُرد، یه لبخند بزرگ
رو تنم زخمه و مار، تو سرم باد و هوس
میکشم با تو نفس ، وو بهشتم با تو حتی تو قفس
رو تنت شب بنویس، شده با قطره ی خون
تو بزن خط روی هیس، تو بکِش خط و نشون
رو همه شهر تو بریز ، نور و عشق از دل و جون
بزن تو خط جنون ، تو بزن اصلاً تو خاکی
ولی خب حدو بدون
[همخوان]
یه سرم به ما بزن بذار یه دو روز هم بد بگذره
تو که میدونی وقتی هستی حالِ من بهتره
تو که میدونی هنوزم خودمم در به درت
یه دو روز هم بذار من باشم اصلاً دردسرت
یه سرم به ما بزن بذار یه دو روز هم بد بگذره
تو که میدونی وقتی هستی حالِ من بهتره
تو که میدونی هنوزم خودمم در به درت
یه دو روز هم بذار من باشم اصلاً دردسرت
[پایانی]
آدما کی معنی پیدا میکنن؟
روزی که بتونن تو زندگیت مفید باشن
من وقتایی که خوب باشمو هستم و
وقتایی که نبودم
بدون حتما نتونستم مفید باشم که نبودم
11228
تتل بِت