[قسمت 1]
تو متروی پاریس یکشنبه ی پیگال
پیشِ مولن روژ و رویاهای محال
بالای ایفل و تو لوورِ سوت و کور
یا قلب پقلاشِت پای یه سنگِ گور
تو با منی هنوز مثل یه مرثیه
مثل دلی که توش یه جای خالیه
تو با منی هنوز مثل یه خاطره
که تنها بعد مرگ از خاطرم میره
[همخوان]
هنوزم توی اون شهرم اگر چه دور و سرگردون
[قسمت 2]
تو کِشتی تو قطار تو بار و کلاب
بعد از یه بطری از گیرا ترین شراب
تو ساحلی پُر از طرح های بی حیا
حتی تو خلوتِ آلیک سینما
تو با منی هنوز مثل یه مرثیه
مثل دلی که توش یه جای خالیه
تو با منی هنوز مثل یه خاطره
که تنها بعدِ مرگ از خاطرم میره
وقتی تو آندالوس با لُرکا دَم خورم
وقتی واسه خودم افسوس میخورم
وقتی کنارِ راین سیگار میکشم
یا طعمِ بوسه ی بی ترس رو میچشم
وقتی خلیج فارس فریاد میزنم
تا باورم بشه این من خودِ منم
بازم کنارمی،بازم کنارتم
هم روزگارمی،هم روزگارتم
[همخوان]
هنوزم توی اون شهرم اگر چه دور و سرگردون
دلم با اون پرنده ست که داره جون میکنه تو خون
جهان آزاد و جذابه ولی چشمم به اون خونه ست
دلم با سرزمینی که برام مثل یه زندون ست