؛[قسمت اول]؛
دلسوخته تر از همهی سوختگانم
از جمع پراکندهی رندان جهانم
در صحنهی بازیگری کهنهی دنیا
عشق است قمار من و بازیگر آنم
با آنکه همه باخته در بازی عشقند
بازنده ترین است در این جمع نشانم
ای عشق از تو زهر است به کامم
دل سوخت، تن سوخت
ماندم من و نامم
؛[پیش همخوان]؛
دلسوخته تر از همهی سوختگانم
از جمع پراکندهی رندان جهانم
؛[همخوان]؛
عمریست که میبازم و یک برد ندارم
اما چه کنم، عاشق این کهنه قمارم
؛[قسمت دوم]؛
ای دوست مزن زخم زبان
جای نصیحت، بگذار ببارد
به سرم سنگ مصیبت
من زنده از این جرمم و حاضر به مجازات
مرگ است مرا گر بزنم حرف ندامت
؛[پیش همخوان]؛
باید که ببازم با درد بسازم
در مذهب رندان این است نمازم
؛[همخوان]؛
عمریست که میبازم و یک برد ندارم
اما چه کنم، عاشق این کهنه قمارم
؛[قسمت سوم]؛
من در به در عشقم و رسوای جهانم
چون سایه به دنبال سر عشق روانم
او کهنه حریف من و من کهنه حریفش
سرگرم قماریم من و او، رو سر جانم
؛[پیش همخوان]؛
باید که ببازم با درد بسازم
در مذهب رندان این است نمازم
؛[همخوان]؛
عمریست که میبازم و یک برد ندارم
اما چه کنم، عاشق این کهنه قمارم
؛[قسمت پایانی]؛
دلسوخته تر از همهی سوختگانم
...از جمع پراکندهی