[همخوان]
از رنجى خستهام
كه از آنِ من نيست
بر خاكى نشستهام
كه از آنِ من نيست
با نامى زيستهام
كه از آنِ من نيست
از دردى گريستهام
كه از آنِ من نيست
[قسمت اول]
در انتظار طعم تلخ مکدونالد
پشت شيشههاى فستفود، در صفم
زير شير باز نفت شركت توتال
لاى چرخهاى پورشه، در كفم
خشكيده از برقِ رولكس تو
شاد از شادى قرص اِكس تو
برف زير چوب اسكى تو شِمشِكم
آب میشوم، شرم كهريزكم
موش خيس و خسته از زجر جوبها
دلخوشم به خُرده خيرات خوبها
پادويى پاره، زير پاى بورسم
با فلک در فلاكت، تو كورسم
ثبت شد در تناقض، دوام ما
گور جدِ حرفها و پيام ما
[همخوان]
از رنجى خستهام
كه از آنِ من نيست
بر خاكى نشستهام
كه از آنِ من نيست
با نامى زيستهام
كه از آنِ من نيست
از دردى گريستهام
كه از آنِ من نيست
[قسمت دوم]
توى جنگ
له زير چرخ تانکها
در زمان صلح
غرق قرض بانکها
پول خُردى
در قعر جيبها
يك چک مُچاله
دست نانجيبها
سود كار و بار و
نبض كارخانهام
حاشيه ترين محله
آشيانهام
پنج صبح، روى دار
كُرد میشوم
با بلوچ و لُر شكنجه
خُرد میشوم
تَرکِ تُرک تارک
از زبان مادرى
یک اروميه
نمک به زخم آذرى
خون و رگ
زيرپوست سفيد تو
گور جد وعدهها و وعيد تو
[همخوان]
از رنجى خستهام
كه از آنِ من نيست
بر خاكى نشستهام
كه از آنِ من نيست
با نامى زيستهام
كه از آنِ من نيست
از دردى گريستهام
كه از آنِ من