میشه هیچ چی رو ندید فقط نگاه کرد
روزای مقدسو خوب و فدا کرد
اما عشق فریاد یک درد عمیقه
لبای عشقو نمیشه بی صدا کرد
غربت صدای گریه ام درد بی تو بودنه
بی صدا شکستنم صدای شعرای منه
مثل خوشبختی تو دوری، از من اما همیشه
طعم گریه های تو تلخی حرفای منه
من مصیبتو با رفتنت شناختم
به جای ترانه ها مرثیه ساختم
قصه هام غمنامه ای برای تو شد
هر کلام من فقط صدای تو شد
درد این فاصله ها منو به فریاد می کشه
توی خرمن سکوتم شعله های آتیشه
از منم به من تو نزدیکتری اما همیشه
سردی دوری تو از تن من دور نمیشه