وقتی که تو دل سنگت پر از رنگ و ریاست
وقتی که ساز صداقتت همیشه بی صداست
وقتی یک بار نشد تا سر حرفات بمونی
نتونستی قدر عشق بی ریا رو بدونی
نمی تونم ، نمی خوام که با تو هم صدا بشم
من به خاطر خودت از تو باید جدا بشم
نمی تونم ، نمی خوام حرفاتو باور بکنم
قصه ی دروغ احساستو از بر بکنم
اگه من می خوام برم امروز و تنهات بذارم
واسه اینه که خودت رو به تماشات بذارم
ولی من هرگز نخواستم که فراموشت کنم
مثل اسمون بی ستاره خاموشت کنم
صدای تیک تیک ساعت میگه وقت رفتنه
لحظه جدایی و خدافظی رو گفتنه