؛{مقدمه}؛
پا شید، شیش ـه
۲۱ ماه
۲۱ ماه
سینا ساعی برگشت
؛{قسمت ۱}؛
وقتی که پست کردم دفترچمو
گفتم وقتشه ببینم چند چندَم
اما زدم درجمو دیدم کچلم و
بعد هم ضبط کردم از اول هر قدمو
برا هر چیزی آماده بودم که اومدم
این سرباز میخواد که توجیه بشه
سریع میخوام یه نظامی منو بشناسه
اونم دقیقاً توو محیطِ خدمتی
پس شدم سفیر جامعه ام توو پادگان
معروف نبودم ساده تر بود پازرام
احترام احترام پا بکوب احترام
پا بکوب پا بچسبون تازه کار
اعزامی دلارِ سه تومن
من اصحابِ کهفم دیدی میشه
اومدم حسابی مداخله کنم
کارتم اومد و این شیرینیشه
؛{همخوان}؛
بینِ کادریا کاری و سربازا محبوب
منتظرم، منتظرم
همه موقعیتا میشدن ازم دور
شیرینی ترخیصی
؛{قسمت ۲}؛
مهربون باش، مهربون باش
مگه فک کردم حقوقم چقد بود داش؟
دور و بریام همه توو تولیدِ هزاری
منم خدمتم و توفقِ اجباری
خودم برا خودم جذابش کردم
پس عادت کردم به عذابش کم کم
خونوادم، دوس دخترم
مثِ کوه پشتمن اینم لحاظه حتماً و
یادم نره سربازِ لبِ مرز
قناسه شبِ سرد
برجک و حواسِ جمعِ جمع
جنگایِ تَن به تن عوارض مشقّت
قدایِ ممکلت من تازه کمه ام
به هوادارام بگین من اومدم
اومدم امون ندم
تمومه نبودنم
اومدم ببَرم همون اَ دَم
؛{همخوان}؛
بینِ کادریا کاری و سربازا محبوب
منتظرم، منتظرم
همه موقعیتا میشدن ازم دور
شیرینی ترخیصی
؛{قسمت ۳}؛
یه بار توو صف داشت سرهنگ حرف میزد
وظیفه بلند گفت ساعی دیسش کن و همه خندیدن
پس سعی میکردم زیاد توو دید نباشم
چون چه بخوام چه نخوام دردسر میشم
پس برو بیا اما استتاری
موتوری دادم با اسمِ ساعی
جونیِر سینیِر پلکانی
بعدم بُرشام سنگین و انفجاری
خواب و غذا خراب کبوده چشم
همه منتظرن نوبد بکِشن
هَگ هِگ هوگ مشغوله رژه ام
لفظای با مزه از توو دلِ جمع
همه متن میزدن هرجا میبشد
جنس رفاقتا مرامی طور
مستیِ توو مخی مزه یِ کما
سلامتی روحِ خسته ی شما
؛{همخوان}؛
بینِ کادریا کاری و سربازا محبوب
منتظرم، منتظرم
همه موقعیتا میشدن ازم دور
شیرینی ترخیصی
؛{پایانی}؛
میتونم سربازی باشم که توو صفِ ترخیصم
اینم سه نقطه